رادمان در مراسم یادبود دایی علی
سلام پسرگلم . دیروز دوستان دایی علی یه مسابقه فوتبال یادبود براش برگزار کردن مثل پارسال. منم از اونجا که نمیتونستم بیام ،شما با بابا به همراه مهمونا رفتی . خیلی نگرانت بودم تا اینکه برگشتی و با کلی هیجان و شور واسم تعریف میکردی که : مامان من فوتبالیست واقعی شدم . (لباس ورزشیاتو میگفتی) من با بابا فرهاد و عمو محسن تو سبزه ها (چمن) فوتبال بازی کردم .مامان پام آخ شد آخه افتادم چون مواظب نبودم مامان ما شما رو نبردیم آخه اونجا فقط آدایون (آقایون)بودن . من مرد شدم با بابا رفتم.دروازه بزرگ بود. و کلی داستان .. الهی قربونت برم که این اولین تجربه فوتبالت بود. آخه یه مدت بابا فوتبال بازی نم...
نویسنده :
مامان رادمان
1:52